ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق علیه السلام :
هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خوارى و حقارتى است که در خود مى بیند.
الکافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص312
حسین رفیعی: تلویزیون اسپانسرمحور است
متأسفانه هنوز خیلی از برنامههای تلویزیون اسپانسرمحور هستند. شاید اسپانسر از من نوعی خوشش نیاید هرچند میتوانم به جرأت بگویم در طول این سالها همه بایدها و نبایدهای تلویزیون را رعایت کردهام. با این حال اسپانسر میخواهد برنامهاش دیده شود و سراغ کسی میرود که در فضای مجازی فالوور زیاد دارد. تبعات این انتخاب اما بیشتر از اسپانسر، متوجه همان چهره فضای مجازی و مهمتر از آن تلویزیون میشود. سابق بر این تلویزیون دنبال این بود که اگر شخصی را میآورد و به او تریبون میدهد بتواند در تراز الگوی جوانان باشد، خیلی از پدر و مادرها دغدغهشان این است که فرزندشان دنبالهرو کسی باشد که منش و تفکر درستی داشته باشد، با این حال برخی از این افراد را میبینیم که چنین منشی ندارند و پدر و مادرها هم نمیتوانند حرفی بزنند، چون تریبون رسمی پیدا کردهاند. این افراد در شبکههای اجتماعی خود حتی دست به کارهای عجیب و غریب میزنند تا فالوور بیشتری داشته باشند.
بخشی از صحبتهای این مجری تلویزیون با خبرگزاری مهر
کاش آن «بهار» نیاید
ندا انتظامی
دبیر گروه فرهنگی
رئیس دولت نهم و دهم به تازگی جلوی دوربین نشست تا از هنر موسیقی سخن بگوید. هنری که در ریاست جمهوری هشت ساله او دوران خوبی را ندید؛ از محدودیت موسیقی بانوان گرفته تا لغو کنسرتها و محرومیت هنرمندان.
محمود احمدینژاد که متخصص فرار از پاسخ سرراست به پرسشها است، با استفاده از جملات «من یادم نمیآید» و «سازمانهای غیررسمی» از پاسخگویی طفره میرود، اما از نقش خود برای برطرف کردن محدودیتها و ممنوعیتهای هنرمندان لسآنجلسی میگوید: «با دسته بندی هنرمندان با عناوین داخلی و لس آنجلسی مخالفم» اما فراموش کرده همان زمان معاون هنری وقت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر مجوز به حبیب را تکذیب کرده بود. حمید شاه آبادی سال 1391 اعلام کرد: «خوانندهای که به ایران بازگشته از وزارت ارشاد مجوزی ندارد و آنچه گفته و شنیده شده شایعه است.»
هیچ هنرمندی انتخاب نمیکند که ممنوعالکار شود. از بهرام بیضایی که در همان سالها مهاجرت کرد تا محمدرضا شجریان که هرگز اجازه اجرای صحنهای نیافت و حسرت خواندنش در وطنی که به گفته احمدینژاد حق انتخاب هر انسانی است، هم بر دل خودش ماند و هم بر دل مشتاقان و دوستدارانش. کورش یغمایی هم در دوران همین کسی ممنوع الکار شد که محدودیتهای حاصل سیاستهای دولت خود را اینگونه توجیه میکند: «بایکوت من هم در دوران خودم اتفاق افتاد.»
رئیس دولت نهم، در حالیکه به قطعه «تفنگت را زمین بگذار» با صدای محمدرضا شجریان گوش میداد و با آن زمزمه میکرد، گفت «موسیقی تفنگت را زمین بگذار آرمان من است. آرزو دارم همه کارخانههای اسلحهسازی بسته شوند.» درست است که فراموشی خاصیت انسان است و او هم دوست دارد فراموش کند که این قطعه در مقطع کدام دولت ساخته شده است، اما شاید مردم به اندازه او فراموشکاری را دوست نداشته باشند.
احمدینژاد ترفند سؤال در برابر سؤال را پیش میگیرد تا بتواند از پاسخ دادن طفره برود. او در پاسخ به چرایی مجوز ندادن به خوانندگی زنان، میپرسد: «مگر قانونی داریم برای ممنوعیت خوانندگی زنان؟» زمانی که مشکل فقهی را از گفتوگو کننده میشنود با اطمینان میگوید که «پس قانون نیست». اما گفتوگو کننده که انگار مانند او فراموشکار است نمیپرسد که مسئول اجرای قانون کیست و چه نقشی در این قضیه دارد؟ که در اسفند 1388 اجرای کنسرت گروه همنوازان حصار در تبریز به دلیل حضور دو نوازنده زن چرا لغو شد؟ مسألهای که از سوی احمدی، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی، اینگونه توجیه شد: «وزیر ارشاد این بخش را به عهده مدیران کل گذاشته است و گفته گروه مهم نیست و ما تشخیص میدهیم، به هرحال هر استان برای خودش حال و هوایی دارد.»
لغو کنسرتها از اوایل سال 1391 شروع شد و همان زمان رسانهها از آن به عنوان لغو زنجیرهای یاد کردند. رویهای که سالهای اولیه دولت حسن روحانی نیز ادامه داشت اما فرق این دولت با آن دولت این است که در دولت نهم و دهم از این لغوها حمایت شد، در حالیکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم و دوازدهم به دفاع از مجوزها به پا خاست.
احمدینژاد در این گفتوگو ادعای مقابله با لغو کنسرت ها را دارد. در حالیکه در آن دولت در مورد لغو کنسرت همایون شجریان در سال 1391 نه تنها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مرجع مجوز ندانستند بلکه اعلام کردند: «هر یک از استانها شورای فرهنگ عمومی دارند که دارای اختیارات قانونی است و اگر در شرایطی تشخیص دهد که برنامهای باید لغو شود، این اختیار را دارد.»
احمدینژاد در گفتوگوی جدید خود از لغو کنسرت گروه خارجی سخن میگوید؛ کنسرتی که به ادعای خودش دستور لغو به اسم او تمام شده بود. کنسرت گروه خارجی «دبو» دو ساعت مانده به اجرا به دستور وزیر انتخابی خود او لغو شد. همان زمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد: «مشخصات اولیهای که داده بودند درباره یک گروه اندونزیایی بود، ولی هنگام اجرا، بیشتر نوازندگان امریکایی بودند و در کل مشخصات ثانویه با مشخصات اولیهای که داده شده بود، تطبیق نداشت.»
محمدحسین صفارهرندی در جایگاه وزیر انتخابی احمدینژاد از عمل مدیرکل وقت دفتر موسیقی دفاع کرد و حالا رئیس همان دولت از دلجویی از این هنرمندان سخن میگوید و میخواهد همه فراموش کنند که وزرایش دستورات او را اجرا میکردند.
سخن درباره ادعاهای عجیب این رئیس جمهور سابق بسیار است اما مشکل اصلی این گفتوگو چالشی نبودن آن است. شاید دلیل اینکه خبرنگار احمدینژاد را به چالش نمیکشد و اجازه میدهد او یک گفتوگوی رسانهای را به تریبون تبلیغاتی خودش تبدیل کند، این باشد که مشاوران احمدینژاد دوماه در حال تدوین و تعدیل این گفتوگو بودند، شاهد آنکه احمدینژاد در جایی از گفتوگو اشاره میکند که «ماه رمضان است.» شاید در نتیجه همین حذفها و سانسورها است که گفتوگو بیشتر به کلیپهای انتخاباتی شبیه شده است. خاصه آنکه در نهایت شعار تبلیغاتی خود را تکرار میکند: «بهار حقیقی که بیاید زندگی آنطوری میشود.» باید گفت در زمان دولت او هنر طوری بود که شاید هنرمندان آرزو میکنند دیگر «آنطوری» نشود.
نگاه کمال طلبانه ما تبلیغات بازیگران را نمیپسندد
اعظم راودراد
استاد ارتباطات
با نگاهی به تبلیغات پخش شده از تلویزیون متوجه میشویم که شاید بیش از 50 درصد این تبلیغات را بازیگران سینما و تلویزیون اجرا میکنند. من از قدیم با این حضور مشکلی نداشتم و همیشه فکر میکردم یکی از راههای درآمدزایی برای هنرمندان حضور در تبلیغات است و این لطمهای به کار هنریشان نمیزند، بخصوص الان و در این شرایط کرونایی که اغلب کارهای هنری متوقف شده حضور در تبلیغات برای هنرمندان روزنهای است که از طریق آن درآمدی داشته باشند. یکی از راههایی که هنرمندان میتوانند به خودشان برای کسب درآمد کمک کنند بازی کردن در تیزرهای تبلیغاتی، حضور در بیلبوردها و در مجموع فعالیت تبلیغاتی است؛ در واقع این بخشی از نظام سینمایی در دنیاست و حضور بازیگران و چهرههای هنری در تبلیغات در تمام دنیا عادی است. ما هم در ایران با این مسأله ناآشنا نیستیم ولی انتقادهایی که به حضور بازیگران در تبلیغات میشود مربوط به نگاه کمال طلبانهای است که ما نسبت به بازیگران داریم، نگاهی که از سوی فرهنگ رسمی تبلیغ میشود. اینکه اگر کسی بازیگر خوبی بود یک رُل مدل یا الگوی زندگی خوبی برای مردم است. در حالی که این دو مسأله ارتباطی با هم ندارند و یک بازیگر خوب فقط یک بازیگر خوب است و دلیلی ندارد که دیگران بخواهند از بقیه ابعاد زندگی او تقلید کنند. وقتی به افرادی که مشهور میشوند به این چشم نگاه میشود که الگوهای جامعه هستند ؛ از آنها انتظار میرود دست به عصا راه بروند و همه قوانین و مقررات رسمی و غیررسمی را رعایت کنند و حتی از افراد معمولی بیشتر به خودشان سخت بگیرند که این حالت افتخارآمیز الگوی دیگران بودن را بتوانند حفظ کنند. چنین نگاهی غلط است، حتی اگر ما بهعنوان مردم بر اثر تبلیغات رسمی این چهرهها را بهعنوان الگوی خودمان بپذیریم با هر خطای هرکدام از این چهرهها این ما هستیم که تضاد معرفتی پیدا میکنیم. این الگوسازی درست نیست. این اتفاق درباره ورزشکاران هم میافتد. در رسانه حاضر میشوند و طبق گفتمان رسمی همه چیز را خیلی شسته و رفته تحویل مردم میدهند و درباره مسائل مختلف خیلی پسندیده صحبت میکنند اما ممکن است مدتی بعد در فضای مجازی و غیر رسمی نکاتی درباره زندگی هایشان منتشر شود که مردم دچار دوگانگی شوند.
حالا برخلاف چنین خطاهایی حضور در تبلیغات کار ناپسندی نیست، هرچند که همیشه داستانهای پشت پردهای وجود دارد و ما از آنها بیخبریم، داستانهایی مانند اینکه چه کسانی موفق میشوند در این تبلیغات بازی کنند و آیا عدالت کاری در این زمینه وجود دارد و هر چهرهای تمایل داشته باشد میتواند در تبلیغات حضور پیدا کرده و درآمد کسب کند یا نه. ما از این موارد بیخبریم اما باید بدانیم حضور در تبلیغات برای چهرهها یک امکان است، پس چرا این امکان را از آنها بگیریم؟ در شرایطی که همه از دولت انتظار دارند کمک کند اگر کسی خودش میتواند از راهی مانند تبلیغات به خودش کمک کند چرا باید مانع او شویم؟
مضرابهایی برای ارکستر
حسین علیشاپور
خواننده موسیقی ایرانی
راهاندازی ارکسترهای بزرگ در ایران همواره با چالشهایی جدی روبهرو بوده است. چالشهایی که میطلبد باعث و بانیان چنین حرکتهایی ضمن مجهز بودن به کفش آهنین برای گذر از انواع و اقسام موانع و مسیرهای عجیب و غریب، از اعصابی آهنین نیز برخوردار باشند؛ خاصه که چنین ارکسترهایی مطمئناً باید از حمایتهای دولتی برخوردار باشند که چنان که افتد و دانی، همیشه برای این گونه امور «پول» وجود ندارد...
باری، حسین دهلوی در سال ۱۳۷۲ چنین زحمتی را به جان خرید و با راهاندازی ارکستر مضرابی که متشکل از جمعی نوازندگان کارآزموده بود، پای در این مسیر گذاشت تا از این طریق بخشی از آثار ماندگار موسیقی ملی ایران را که شامل تعدادی از ساختههای خود او نیز بود اجرا کند. خواننده خوش صوت و باسوادی چون جمالالدین منبری نیز در این مسیر دشوار همراه دهلوی و ارکستر مضرابی شد و بخشی از آثار قدیم و تازه موسیقی ایرانی را با صدای زیبایش اجرا کرد. کنسرتهایی متعدد و موفق توسط این ارکستر اجرا شد که اگرچه دولت مستعجل بود اما باری و بههر طریق، یادگارهایی از آنها برجای مانده است. اگر بهدنبال دیدن و شنیدنش بودید آلبوم تصویری ارکستر مضرابی که در سال ۱۳۷۳ توسط انتشارات ماهور منتشر شده میتواند شما را به آن روزها ببرد و ماحصل آن همه زحمت را پیش رویتان به نمایش بگذارد.
به نام تاریخ
21 تیر
114 روز از سال گذشت و امروز را هم با مرور نام و آثار چهرههای هنری میتوانیم کمی متفاوت بگذرانیم.
تولدها
یول برینر: بازیگر روس که با حضور در فیلمهای امریکایی شهرت پیدا کرد در سال 1920 در چنین روزی به دنیا آمد. نام اصلی او «یی یول باریسویچ برینر» بود و مدعی بود که کولیها او و خواهر ناتنی اش را به پاریس برده و بزرگ کردند؛ در 13 سالگی به گروههای کولیها برای خوانندگی و نوازندگی پیوست و سالهای آخر نوجوانی را با بندبازی در سیرکی در پاریس گذراند اما آسیب شدیدی دید و بعد از بهبودی بهعنوان کارگر صحنه و کارآموز بازیگری به یک گروه تئاتر پیوست. همزمان تحصیل در دانشگاه سوربن فرانسه را آغاز کرد و سال 1940 همراه گروه تئاتر شکسپیر به امریکا رفت. سال 1946 با نمایشنامه «آهنگ لوت» راهی برادوی شد و سال 1951 با بازی در نقش سلطان در نمایش موفق «سلطان و من» به شهرت رسید و چند جایزه به دست آورد. این موفقیت راه او را به هالیوود باز کرد و بازی در اقتباس سینمایی از «سلطان و من» برایش اسکار بهترین بازیگر مرد را همراه داشت. «10 فرمان» و «7 دلاور» دیگر فیلمهای شاخص او بودند و برینر با آنها و از طرفی بهدلیل صدای گرم و سر همیشه تراشیدهاش محبوب و مشهور شد. برینر عکاس هم بود و سالها پس از مرگش در سال 1985 بیش از 60 عکس اختصاصی که خودش از پشت صحنه فیلمهای سینمایی گرفته بود در پاریس به نمایش درآمد، مدتی بعد هم دخترش بیش از 8 هزار حلقه فیلم چاپ نشده در کشوی کمدش پیدا و منتشر کرد، عکسهایی از چهرههایی چون الیزابت تیلور، اینگرید برگمان و فرانک سیناترا.
فرشید ساداتشریفی شاعر، عباس قاجار بازیگر، محمدرضا طاهری شاعر و هومن هویدا شاعر هم در چنین روزی متولد شدند.
درگذشت
لارنس الیویه: بازیگر و کارگردان انگلیسی سال 1989 در چنین روزی درگذشت. خیلیها او را بزرگترین بازیگر قرن بیستم میدانند و با بازی در 120 نقش تئاتری یکی از بزرگترین بازیگران شکسپیری محسوب میشود. او سال 1907 به دنیا آمد و پدر و مادرش حامی او برای پیوستن به تئاتر بودند به همین دلیل کارش را در کودکی با اجرای نمایشنامههای شکسپیری آغاز کرد و چندسال بعد یکی از بهترین بازیگران لندن شد. نخستین نقش سینمایی اش را در فیلم «بلیت زرد» بازی کرد و سال 1948 برای بازی در فیلم «هملت» اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برد و نامزد اسکار بهترین کارگردانی شد؛ در واقع او یکی از دو کارگردانی است که برای کارگردانی فیلمی با بازی خودش اسکار بهترین بازیگری را گرفته است. «اسپارتاکوس»، «اتللو»، «ریچارد سوم» و «رومئو و ژولیت» از دیگر بازیهای او در سینما بودند و 9 بار نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد شد که از این لحاظ رکورددار است. الیویه با وجود موفقیت در سینما همیشه دلبسته تئاتر بود. سال 1974 به بیماری اختلالات عضلانی و پوست دچار شد و نمیتوانست زیاد روی صحنه برود اما باز هم در آخرین روزهای زندگی نقش «شاه لیر» را در یک برنامه تلویزیون پذیرفت و اجرا کرد. لارنس الیویه یکی از هنرمندانی است که لقب اشرافی «سِر» را از ملکه انگلستان دریافت کرده است.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#احمدی_نژاد
گفتوگویی که از رئیس دولت نهم و دهم درباره موسیقی منتشر شد حسابی جنجال به پا کرد. محمود احمدینژاد در این گفتوگو از علاقهاش به موسیقی اعتراضی گفت و با شنیدن «تفنگت را زمین بگذار» با صدای محمدرضا شجریان برای استاد موسیقی ایران آرزوی سلامتی کرد. اظهارنظرهای او برای بسیاری از کاربران عجیب بود و دربارهاش نوشتند هرچند که بهنظر خیلیها این کار تلاشی برای کسب رأی بود. نظرات کاربران را درباره گفتوگوی احمدینژاد و نگاهش به موسیقی بخوانید: «احمدینژاد، در حالِ ریبرندینگ برای نسلی که او رو درست به یاد نداره...دهه هفتاد، هشتادیا...»، «قیافه احمدینژاد رو وقتی داشت صدای شجریان رو گوش میکرد و میخوند تفنگت را زمین بگذار، دیدین؟ چی شد در کل؟»، «احمدینژاد چطوری روش شد درمورد شجریان حرف بزنه؟»، «مصاحبه اخیر احمدینژاد درباره موسیقی، تنها چیزی که پاک کرد مرز باریک میان پوپولیسم و وقاحتِ علنی بود.»، «سیاست زیرکانه احمدینژاد اینه که جز در مورد سیاست، در مورد همه چی با هر رسانهای مصاحبه کنه، مثلاً شرط مصاحبه با شرق این بود که سؤالات فقط اقتصادی باشه، یا همین گفتوگوی موسیقایی اخیرش، به نظرتون چرا از گفتوگوی سیاسی دوری میکنه محمود؟»، «سم خالص فقط اونجا که احمدینژاد گفته گرایشم موسیقیِ اعتراضیه»، «من فاتحه اون مصاحبهای رو خوندم که خبرنگار میگه شجریان به مردم و اجتماع گفت تفنگت را زمین بگذار! و احمدینژاد هم میگه این ترانه آرمان منه! هر کلیپی که از این مصاحبه منتشر میشه میخوام سرم رو بکوبم به دیوار!»، «معنای ضمنی مصاحبه اخیر احمدینژاد این است: افکار عمومی مثل خمیر بازی است میتوانی هر وقت بخواهی به هر شکلی اراده کنی تغییرش بدهی.»، «مصاحبۀ احمدینژاد رو ندیدم فقط تعریفشو شنیدم. از توانم خارجه راستش دیدن این حجم از وقاحت.»، «تمام طول تماشای مصاحبه احمدینژاد، تنها چیزی که مدددام تو مغزم تکرار میشد این بود: واقعاً مشکل مردم ما مشکل موی جوونای ماست!؟خب موشو نو هرجوری دوس دارن بذارن...دولت باید بیاد اقتصاد جامعه رو رونق بده...همون شیوه گول زدن قدیمی»، «احمدینژاد یک ساعت مصاحبه کرد. مخالفینش یک ماه او را پوشش خواهند داد. به همین راحتی از رسانههایشان استفاده میکند.»، «این چه مصاحبهای بود از احمدینژاد دیدم! خدایا ما رو عاقبت بخیر کن! طرفدارانش کیان دقیقاً با این حرفها؟!»، «یکی هیچ پیش زمینهای از احمدینژاد نداشته باشه این مصاحبه رو ببینه میگه طرف چه فرشتهایه!»، «تکلیف ما با احمدینژاد مشخصه، فقط این به اصطلاح خبرنگار و طرز نشستنرو درک نکردم»، «احمدینژاد چی گوش نمیده بگین من اونو پلی کنم. سختمه از وقتی فهمیدم رو آهنگهای «هیچکس» فاز میگیره».
تست کرونای استقلال
ماجرای ابتلای بازیکنان استقلال به بیماری کرونا همچنان یکی از مهمترین خبرهای ورزشی است. دیروز پزشک این تیم اعلام کرد: «پس از تست مجدد، چند کرونا مثبت استقلال منفی شدند و یک کرونا مثبت اضافه شد.» منفی شدن تست بازیکنان موضوعی بود که کاربران زیادی دربارهاش نوشتند و البته با این مسأله شوخی کردند. البته طرفداران این تیم درباره برگزاری یا لغو بازیهای استقلال هم مینوشتند: «پزشک باشگاه استقلال گفته تعدادی از بازیکنان که تستشان مثبت بوده، منفی شده. حتی یه کلمه هم بهش اضافه نمیکنم»، اگر قراره فردا کروناییهای استقلال بازی کنن، نتیجهای بجز ۳ هیچ بازی با پارس جم، ظلم در حق تیم پارس جم هست»، «کشف داروی کرونا توسط تیم پزشکی استقلال، کمتر از یه هفته تستهای خیلی مثبت تبدیل به خیلی منفی شد، با داروی این هفته با تراکتور بازی داریم.»، «کرونای فوتبالفارسی هم خاصه. عین خودش.»، «من موندم این قانون ۲۵ درصد اعضای تیم باید کرونا داشته باشن تا بازی لغو بشه رو از کجا درآوردن. تیم استقلال ۳۸ نفره ینی الان ۹ تا کرونایی هم داشته باشه قبول نیست چون ۲۵ درصد میشه نه و نیم نفر»، «جار و جنجالهایی که میخواست نشون بده در استقلال داره کشتار جمعی صورت میگیره به کنار...تکلیف بازی با پارس چی میشه حالا؟»، «هر هفته که استقلال بازی داره اولین برنامهشون اینه که چطوری میتونن بازی رو کنسل کنن»، «فولاد: تأیید ۲۵ درصد کرونایی -> لغو بازی. استقلال: تأیید ۲۵ درصد کرونایی -> بازی طبق برنامه انجام خواهد شد. ما هم که همچنان متوهمیم»، «مثل اینکه باشگاه استقلال اولین نهادی بود که تونست واکسن ویروس کرونا رو کشف کنه. خدا رو شکر نتیجه موفقیتآمیز بوده»، «تست کرونای بازیکنای استقلال یه نمودار سینوسیه»، «استقلال بدون ۴ بازیکن اصلی چرا باید بازی کنه؟ طبق قانون همه دنیا وقتی یه تیم ۳ بازیکن ملی پوش داره بازیهاش انجام نمیشه.حالا چطوری ما با داشتن ۴ غایب باید بازی کنیم؟»، «گویا اکثر کروناییهای تیم استقلال خوب شدن. من از طرف جامعه جهانی از پزشکان استقلال عاجزانه خواهش میکنم اگه داروی کرونا رو کشف کردن به بقیه جهان هم بدن. مردم دارن تلف میشن.»، «منطق اینکه اگر یک باشگاه تو تیم ملی ۳تا بازیکن داشته بازیاش لغو میشه ولی اگر ۵ تا بازیکنش کرونا داشته باشن لغو نمیشه چیه؟ زمان آلودگی هوا برای حفظ سلامت بازیکن مسابقه لغو میشه ولی در زمان شیوع کرونا و وضعیت قرمز بازی لغو نمیشه دلیلش چیه؟ سلامت بازیکن اینجا اهمیت نداره؟».
عکس نوشت
جیم کری کمدین مشهور هالیوود را حالا میتوانیم یک نویسنده هم بنامیم چون نخستین رمان او با نام «خاطرات و اطلاعات نادرست» منتشر شده است.
براساس گزارش شیکاگو سان تایمز کتاب جیم کری مفاهیمی آخرالزمانی دارد و شخصیت اصلی داستانش دچار افسردگی است. همانطور که این کمدین مبتلا به افسردگی بود و سالها برای درمانش تلاش کرد. جیم کری در گفتوگویی با نیویورک تایمز درباره کتابش گفت: «اکنون پایان جهان است و ما کتاب کاملی برای آن داریم. پایان تمدن نیست فقط پایان یک دنیاست، دنیای خودخواهی.»
جالب است بدانید که نام یکی از شخصیتهای این کتاب «نیکلاس کیج» است. همنام بازیگر مشهور هالیوود که در فیلم «پگی سو ازدواج کرد» با کری بازی کرد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حسین رفیعی: تلویزیون اسپانسرمحور است
-
کاش آن «بهار» نیاید
-
نگاه کمال طلبانه ما تبلیغات بازیگران را نمیپسندد
-
مضرابهایی برای ارکستر
-
به نام تاریخ
-
شهروند مجـــازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین